بازگشت

الف - فعاليت هاي ديني و نشر فرهنگ اسلام


پس از حضور امام عليه السلام در مدينه، محدثان و دانشمندان گرد وجود حضرت حلقه زدند. اين افراد يا از صحابه پيامبر صلي الله عليه و آله، و ياران با سابقه امام علي عليه السلام بودند يا تابعين و ديگر گروه ها بودند. از گروه اول مي توان به احنف بن قيس، اصبغ بن نباته، جابر بن عبدالله انصاري، جعيد همداني، حبة بن جوين عرفي، حبيب بن مظاهر، حجر بن عدي، رشيد هجري، رفاعة بن شداد، زيد بن ارقم، سليمان بن صرد خزاعي، سليم بن قيس هلالي، عامر بن واثله بن اسقع، عباية بن عمر و بن رهبي، قيس بن عباد، کميل بن زياد، حارث بن اعور بن بنان، مسيب بن نجبه فزاري و ميثم بن يحيي تمار اشاره کرد و از گروه دوم ابوالاسود دوئلي، ابواسحاق بن کليب سبيعي، ابومخنف، جابر بن خلد، جارود بن منذر، حبابه بنت جعفر والبيه، سويد بن غفلة، مسلم بن عقيل و ... را نام برد.



اين ها کساني بودند که از شهرهاي مختلف گرد آمدند و به واسطه تربيت علمي و معنوي صحيح به عنوان سدهاي محکم در مقابل تحرکات معاويه ايستادند. (47)



عمق فعاليت هاي علمي و تربيتي امام عليه السلام چنان بود که وقتي معاويه از يکي از افرادي که از مدينه به شام آمده بود، از امام حسن عليه السلام پرسيد او پاسخ داد: امام حسن عليه السلام نماز صبح را در مسجد جدش برگزار مي کند تا طلوع آفتاب مي نشيند و سپس تا به نزديک ظهر به بيان احکام و تعليم مردان مشغول است، سپس نماز مي خواند و به همين گونه زنان از احاديث و روايات او بعد از ظهر استفاده مي کنند و اين برنامه هر روز اوست. (48)



ابن صباغ مالکي هم مي نويسد: «و کان اذا صلي الغداة في مسجد رسول الله صلي الله عليه و آله جلس في مجلسه يذکر الله حتي ترتفع الشمس و يحبس اليه من يجلس من سادات الناس يحدثهم ... و يجتمع الناس حوله فيتکلم بما يشفي غليل السائلين و يقطع حجج المجادلين ... (49)



نماز صبح را در مسجد النبي برگزار مي نمايد و تا طلوع آفتاب مي نشيند و به ذکر خدا مشغول مي شود. روزها مردم گرداگردش حلقه مي زنند و او برايشان معارف و احکام الهي را بازگو مي کند ... مردم اطراف او گرد مي آيند تا سخنانش را بشنوند که دل هاي شنوندگان را شفا مي بخشد و تشنگان معارف را سيراب مي کند. بيانش حجت قاطع است. به طوري که جاي احتجاج و مجادله باقي نمي ماند.»



البته امام عليه السلام براي فعاليت هاي اين چنيني به سلاح علم مجهز بود. آن هم علمي که از پدرش امير مؤمنان عليه السلام و جدش رسول خدا صلي الله عليه و آله به ارث برده بود. لذا امام صادق عليه السلام مي فرمود: «وقتي حضرت حسن عليه السلام با معاويه صلح کرد، روزي در نخيله نشسته بودند. معاويه گفت: شنيده ام که حضرت رسول خرما را در درخت تخمين مي کرد و درست مي آمد. آيا تو آن علم را داري؟ شيعيان ادعا مي کنند علم هيچ چيز از شما پنهان نيست. حضرت فرمود: رسول اکرم عدد پيمانه هاي آن را بيان مي کرد. من عدد دانه هايش را براي تو مي گويم.



چهار هزار و چهار دانه است. معاويه دستور داد خرماها را چيدند و چهار هزار و سه دانه شد. امام فرمود: يک دانه را پنهان کرده اند و آن را در دست عبدالله بن عامر يافتند. در اين لحظه بود که امام به معاويه فرمود: به خدا سوگند اي معاويه! اگر نبود اين که تو کافر مي شوي و ايمان نمي آوري، به تو از آنچه خواهي کرد، خبر مي دادم. پيامبر در زماني زندگي کرد که او را تصديق مي کردند و تو مي گويي که کسي اين را از جدش شنيد و او کودک بود. به خدا سوگند که زياد را به پدر خود ملحق خواهي کرد و حجر بن عدي را خواهي کشت و سرهاي شيعيان را براي تو خواهند آورد.» (50)



علاوه بر اين امام در مجالس خود گاه از معجزاتي نيز استفاده مي کرد که موجب تعميق اعتقاد مردم مي شد. مانند حکايت جواني از بني اميه که به امام عليه السلام در مجلس سخنراني توهين کرد و به اعجاز امام عليه السلام زن شد و در همان دم موهاي ريشش ريخت و ...» (51)

پاورقي

47) به بحارالانوار، ج 42، صص 110 تا 112 و ناسخ التواريخ، ج 5، صص 245 تا 247 مراجعه شود.



48) الامام الحسن، ابن عساکر، ص 139، ج 231.



49) الفصول المهمه، ص 159.



50) بحارالانوار، ج 43، ص 329. نمونه هاي ديگر در خرايج، ج 2، ص 573 و العدد القويه، ص 42.



51) خرايج، ج 1، ص 236.