بازگشت

شرح زيد بن حسن ع


از جمله ابوالحسن زيد بن الحسن عليه السّلام است كه اوّل فرزند امام حسن عليه السّلام است ، شيخ مفيد فرموده كه او متولّى صَدَقات رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم بود و اَسَنّ بنى الحسن بود و جليل القدر و كريم الطبع و طيّب النفس و كثير الا حسان بود و شعراء او را مدح نموده و در فضايل او بسيار سخن گفته اند و مردم به جهت طلب احسان او از آفاق قصد خدمتش مى نمودند. و صاحبان سِيَر ذكر نموده اند كه چون سليمان بن عبدالملك بر مسند خلافت نشست به حاكم مدينه نوشت :

((اَمّا بعدُ فَاِذا جاءَكَ كِتابى هذا فَاَعْزِلْ زَيْداً عَنْ صَدَقاتِ رَسُولِ اللّهِ وَادْفَعْها اِلى فُلانِ ابْنِ فلانٍ رَجُلٍ مِنْ قومِهِ وَاَعِنْهُ عَلى مَا اسْتَعانَكَ عَلَيهِ، وَالسَلامُ)).

حاكم مدينه حسب الامر سليمان زيد رااز توليت صدقات عزل كرد و ديگرى را متولّى ساخت آنگاه كه خلافت به عمر بن عبدالعزيز رسيد به حاكم مدينه رقم كرد:

((اَمّا بعد فَاِنَّ زَيدَ بنَ الحسنِ شَريفُ بَنى هاشِمٍ وَذوُسِنِّهِمِ فَاِذا جاَّءَكَ كِتابى هذا فَارْدُدْ عَلَيْهِ صَدَقاتِ رَسُولِ اللّهِ وَاَعِنْهُ عَلى مَا استَعانَكَ عَلَيْهِ، وَالسّلامُ)).(63)

پس ديگر بار توليت صدقات با زيد تفويض يافت و زيد بن الحسن نود سال عمر كرد و چون از دنيا رفت جماعتى از شعراء، او را مرثيه گفتند و ماَّثر او را در مراثى خود ذكر نمودند وقُدامة بن موسى قصيده اى در رثاء او گفته كه صدر آن اين شعر است :

شعر :

فَاِنْ يَكُ زَيْدٌ غابَتِ الاَْرضُ شَخْصَهُ

فَقَدْ بانَ مَعْروفُ هُناكَ وَجُودٌ(64)

مكشوف باد كه زيد بن حسن هرگز دعوى دار امامت نگشت و از شيعه و جز شيعه كس اين نسبت بدو نبست ؛ چه آن كه مردم شيعه دو گروهند: يكى امامى و آن ديگرى زيدى ؛ امّا امامى جز به احاديث منصوصه امامت كس را استوار نداند و به اتّفاق عُلما، در اولاد امام حسن عليه السّلام نصّى نرسيده و هيچ كدام از ايشان دعوى دار اين سخن نشده اند؛ و امّا زيدى بعد از على عليه السّلام و حسن و حسين عليهماالسّلام امام آن كس را داند كه در امر خلافت و امامت جهاد كند. و زيد بن حسن با بنى اُميّه هرگز جانب تقيّه را فرو نگذاشت و با بنى اميّه كار به رفق و مدارا مى داشت و متقلّد اعمال ايشان مى گشت و اين كار با امامت نزد زيدى منافات و ضديّت دارد و ديگر جماعت ((حَشْويّه )) جز بنى اميّه را امام نخوانند و ابداً در اولاد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم كس را امام ندانند و معتزله امامت را به اختيار جماعت و حكم شورى استوار نمايند و خوارج آن كس را كه امير المؤ منين عليه السّلام را موالى و دوست باشد و او را امام داند امام نخوانند و بى خلاف زيد بن حسن پدر و جدّ را مُوالى بود. لاجرم زيد به اتّفاق اين طوائف كه نام بردار شدند منصب امامت نتواند داشت ؛ و بدان كه مشهور آن است كه زيد در سفر عراق ملازمت ركاب عمّ خويش نداشت و پس از شهادت امام حسين عليه السّلام هنگامى كه عبداللّه بن زبير بن العوام دعوى دار خلافت گشت با او بيعت كرد و به نزد او شتافت از بهر آن كه خواهرش امّ الحسن به عبداللّه زبير شوهرى كرد و چون عبداللّه را بكشتند خواهر خود را برداشته از مكّه به مدينه آورد.

ابوالفرج اصبهانى گفته كه زيد در كربلا ملازمت عمّ خود داشت و او را با ساير اهل بيت اسير كرده به نزد يزيد فرستادند و از پس آن با اهل بيت به مدينه رفتند انتهى .(65)

شرح حال اولاد زيد بعد از اين ذكر خواهد شد، و صاحب ((عمدة الطالب )) گفته كه زيد صد سال و به قولى نود و پنج سال و به قولى نود سال زندگى كرد و در بين مكّه و مدينه در موضعى كه ((حاجر)) نام دارد وفات كرد.(66)

پاورقي

63- همان ماءخذ 2 / 21.

64- ((ارشاد)) شيخ مفيد 2 / 22.

65- ((مقاتل الطالبيين )) ص 119.

66- ((عمدة الطالب )) ص 69.