بازگشت

قضاوت شگفت انگيز امام حسن در زمان طفوليت


ابن شهرآشوب در کتاب مناقب از کتاب شرح الاخبار قاضي نعمان به سند خود از عبادة بن صامت و ديگران روايت کرده که مرد عربي نزد ابوبکر آمده و بدو گفت: من در حال احرام چند تخم از تخمهاي شتر مرغ را پخته و خورده ام، اکنون بگو تکليف من چيست و چه چيزي بر من واجب است؟



ابوبکر نتوانست پاسخ او را بدهد و بدو گفت: قضاوت در مسئله تو بر من مشکل است، و او را به سوي عمر راهنمايي کرد.



عمر نيز او را به عبد الرحمن معرفي و راهنمايي نمود، و او نيز در پاسخ مرد عرب درماند، و چون همگي درمانده شدند، آن مرد عرب را به امير المؤمنين راهنمايي کردند، و چون شخص مزبور به نزد امير المؤمنين آمد به حسنين اشاره کرده فرمود:



«سل اي الغلامين شئت »؟



از اين دو پسر، از هر کدام که خواستي سؤال کن!)



حسن(ع)رو به آن مرد عرب کرده فرمود:



«ا لک ابل »؟



آيا شتر داري؟



مرد عرب گفت: آري.



فرمود: به عدد تخمهاي شترمرغي که خورده اي شترهاي ماده را با شترهاي نر جفت گيري کن و هر عدد بچه شتري که از آن دو پيدا شد، آنها را به خانه کعبه هديه کن!



امير المؤمنين(ع)رو به فرزند خود کرده فرمود:



«يا بني!ان من النوق السلوب، و ما يزلق »!



(پسر جان!شتران گاهي بچه مي اندازند و يا بچه مرده به دنيا مي آورند؟)



حسن(ع)پاسخ داد:



«يا ابه ان يکن من النوق السلوب و ما يزلق، فان من البيض ما يمرق »(پدر جان اگر شتران گاهي بچه انداخته و يا بچه مرده به دنيا مي آورند، تخم مرغان نيز گاهي فاسد و بي خاصيت مي شود!)



در اين وقت حاضران صدايي شنيدند که مي گفت:



«معاشر الناس ان الذي فهم هذا الغلام هو الذي فهمها سليمان بن داود» (5)



(اي مسلمانان آنچه را اين پسرک فهميد، همان بود که سليمان بن داود فهميده)

پاورقي

5.مناقب ابن شهر آشوب(چاپ قم)، ج 4، ص 10