بازگشت

پس از رحلت رسول خدا(ص) تا پايان خلافت عثمان


همان گونه که قبلا اشاره شد، حسن بن علي(ع)-طبق گفته مشهور-هفت سال و چند ماه از عمر شريفش گذشته بود که جد بزرگوارش از دنيا رحلت فرمود، و از همان زمان دوران مظلوميت و غربت و مصيبت اين خاندان شروع شد، و هر روز مصيبت تازه و غم جديدي بر آن کودک معصوم و برادر و خواهران او وارد مي شد.



بيماري مادرش فاطمه به دنبال آن احتجاجها و رفت و آمدها و تلاشهاي بسيار براي احقاق حق و بازگرداندن فدک و بستري شدن آن بانوي مکرمه در اثر ضربه ها و مصيبتهاي وارده که به فاصله اندکي منجر به شهادت وي و يتيمي فرزندان معصومش گرديد...



مشاهده جنازه ضربه خورده مادر، و حضور در مراسم غسل و دفن و کفن آن بانوي مکرمه در تاريکي شب و به وسيله پدر، و به دور از انظار مردم براي اين کودک تيزبين و باهوش چه اثر ناگوار و دردآوري داشته...!



خانه نشيني پدر و به غارت رفتن ميراث آن امام مظلوم خار در چشم خليده و استخوان در گلو شکسته (1) ، و حوادث دردناک ديگري که به دنبال آن براي اين خاندان عزيز پيش آمد، و مشاهده آن مناظر رقت بار...تحمل و خويشتن داري در برابر همه اين ناگواري ها، آن هم براي کودکي هفت ساله و هشت ساله و در حد اعلاي نبوغ و ذکاوت که همه چيز را درک مي کرده و تجزيه و تحليل مي نموده، کاري بس دشوار و مشکلي جانسوز و جانگداز است...!



و بر طبق قاعده، آن کودک معصوم و تيزبين از رفتار پدر و مادر بزرگوار، و طرز برخوردشان با مسائل آن روز، وظيفه خود را بخوبي درک مي کرده و مي دانسته که صبر و بردباري در برابر اين پيشامدهاي ناگوار، در آن مقطع سرنوشت ساز و حساس اسلام، به درايت نزديکتر و با دورانديشي و خرد سازگارتر است...چنانکه پدر بزرگوارش(درباره همان مقطع زماني حساس)



فرمود: «فرايت ان الصبر علي هاتا احجي » (2)!



اما با تمام اين احوال شايد سکوت کامل را در برابر آن همه مظلوميت جايز ندانست و بالاخره در يکي از روزها خود را به مسجد رسول خدا رسانده و ابوبکر را که در جايگاه جدش پيامبر(ص)نشسته بود مخاطب ساخته و با همان لحن کودکانه، ولي پر معني و کوبنده، بدو فرمود:



«انزل...انزل عن منبر ابي، و اذهب الي منبر ابيک »!



(فرود آي...فرود آي از منبر پدرم و به سوي منبر پدرت برو!)



اين گفتار کوبنده با آن لحن کودکانه و پر معني همه حاضران در مسجد را مبهوت ساخته و چون سرهاي خود را برگرداندند با سبط اکبر رسول خدا و نور ديده محبوب آن حضرت، يعني امام حسن مواجه شدند که ابوبکر را مخاطب ساخته و آن سخنان را اظهار فرمود، که همه آنچه را ممکن بود به صورت مناظره و استدلال بيان دارد، با همين دو جمله کوتاه و پر معني اظهار فرمود.



ابوبکر چنان غافلگير شده بود که بناچار در پاسخ فرزند رسول خداگفت:



«صدقت و الله انه لمنبر ابيک لا منبر ابي » (3)



(راست گفتي به خدا سوگند که آن منبر پدر تو است، نه منبر پدر من.)

پاورقي

1.اين جملات از خطبه «شقشقيه »اقتباس شده است: «فصبرت و في العين قذي و في الحلق شجي اري تراثي نهبا»



2.خطبه «شقشقيه ».



3.شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 2، ص 17، الرياض النضره، ج 1، ص 139.