بازگشت

دوره سوم : پايان درگيرى و برقرارى آتش بس


ادامه جنگ جز از بـين رفتـن جبـهه حق و مهيا شدن ميدان بـراى جبهه باطل نتيجه ديگرى نداشت . زيرا اگر حضرت بـه شهادت مى رسيد , راه براى معاويه بـاز مى شد و او مى توانست بـه هدف شوم خود در نابود ساخـتـن اصول و مبـانى اسـلام دسـت يازد و از آنجـا كه وى خواستـار صلح بـود و مى خواست خود را بـه عنوان يك چهره صلح طلب معرفى و مسئوليت ادامه جنگ و خونريزى را متـوجـه حضرت كند و در نهايت افكار عمومى را بـه نفع خود و بـه ضرر امام محتبـى ( ع ) سامان دهى كند . ديگر ادامه جـنگ و كشتـه شدن نمى تـوانست چهره يك جهاد مقدس و شهادت در راه خدا پيدا كند . بـدين جهت امام حسن ( ع ) كه خود قهرمان ميدان جنگ بـود و شهادت را بـراى خود سعادتى بـزرگ مى دانست ناچار شد كه دست از قبـضه شمشير بـرداشته[ ( صلح تحميلى]( را بپذيرد . اضافه بـر اينكه لازم بـود بـه معاويه كه چهره ملى پيدا كرده بود , فرصتى داده شود تا به صورت حاكم بدون رقيب شروع بـه كار كند تا نقاب از چهره پـرفريب او گرفته شود و مسلمانان بدانند چه دشمن خطرناكى سنگ حمايت از اسلام را به سينه مى زند .

در اينجا خـطر روم , اين دشمن خـارجـى كه همواره كيان جـامعه اسلامى را هدف قرار داده بود و براى بـراندازى حكومت اسلامى لحظه شمارى مى كرد نبـايد از نظر دور داشتـه بـاشيم . روم , اين دشمن ديرينه مسلمانان كه جنگ هاى موته و تبوك در زمان پيامبـر اكرم ( ص ) بـه جـهت رو در رويى و درگيرى مسـلمانان بـا روم بـه وقـوع پيوستند و پيامبر ( ص ) قبل از رحلت خود لشكرى بـه فرماندهى[ ( اسامه]( بـراى مقابـله بـا روم آماده و بـسـيج مى فرمايد و اين حكايت از آن دارد كه اين خطر براى جامعه اسلامى يك خطرجدى محسوب مى شود . همچـنين محـققان در مورد علل سـكوت حـضرت على ( ع ) در برابر جريان سقيفه بـه موضوع خطر روم اشاره مى كنند و آن را يكى از علل اين سكوت مى شمارند . اما انگيزه معاويه در پافشارى نسبت به صلح علاوه برآنچه گفته شد , اين بود كه از موقعيت معنوى حضرت بيمناك و از نتيجه جنگ واهمه داشت و هدف او دست يابى به حكومت و فرمانروايى بـود . او خود از اين هدفش چنين پـرده بـر مى دارد : [( فقـال : انى والله ما قـاتـلتـكم . . . و انما قـاتـلتـكم لاتاءمرعليكم]( . . .

پس از تصميم بر صلح , متن صلح نامه تنظيم شد و به امضاى هردو طرف رسيد كه مواد آن بدين قرار است :

1ـ حكومت به معاويه واگذار مى شود بـه شرط آنكه بـه كتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) و سيره خلفاى شايسته عمل كند .

2ـ پس از معاويه حكومت متعلق بـه امام حسن ( ع ) و بـعد از او بـه امام حـسين ( ع ) مى بـاشد . و معاويه حـق ندارد كسى را بـه جانشينى خود انتخاب كند .

3ـ معاويه بايد ناسزاگويى بـه اميرالمومنين ( ع ) را ترك و آن حضرت را جز به نيكى ياد نكند .

4ـ بيت المال ( كه به نقل ابـن اثير پنج ميليون موجودى داشت . ) تسليم حكومت نمى شود .

5ـ مردم در هركجـا بـايد در امن و امان بـاشـند . . . كسـى از شيعيان مورد آزار قرارنگيرد]( .

در مورد بـند چهارم و موجودى بـيت المال , نقدى از سوى بـرخى نويسندگان مطرح شده است كه بـاتوجه بـه سيره حضرت على ( ع ) كه هرهفتـه بـيت المال را تـقسيم مى فرمود و امام حسن ( ع ) هم سهم افراد را زياد نموده چـگونه در شرايط جـنگى اين مقدار ذخيره در بيت المال وجود داشته است ؟

ولى اين نقد از آن جهت ناصواب است كه هيچ حاكمى بيت المال را خالى نمى گذارد بلكه مقدارى از اموال ( بـه اصطلاح شارژ انبـار ) هميشه در بيت المال به عنوان ذخيره باقى گذاشته مى شود . با اين صلح نامه معاويه در قيد و بند شرايط و تعهداتى قرار گرفت كه اگر بـدانها عمل مى كرد , قسمت عمده هدف حضرت تـاءمين شده بـود و در صورت تخلف كه حضرت نيز نسبت بدان آگاه بـود . خشم و انكار مردم را به دنبال داشت .

مرحـوم شـيخ راضى مى گويد[ : ( رسـايى و زبـان دار بـودن مواد پـنجگانه قرار داد بـه خوبـى نشان مى دهد كه تنظيم كننده آن بـه تصادف يا بـه طور پراكنده و جدا موضوعات را كنارهم نچيده بـلكه با تنظيم و انتخاب اين مواد بـهم پيوسته , هدف و منظور خاصى را تـعـقيب مى كرده و بـه عـلاوه كوشـيده اسـت كه بـا در نظر گرفتـن نزديكترين و عملى تـرين راهها هدف خود را تـاءمين كند . يعنى حق شرعى خود را تـثبـيت و مقام خود و بـرادرش را حفظ نمايد . امور خاندان پـيامبـر ( ع ) را تـسهيل و جـان آنان را محـفوظ دارد .

امنيت شيعيان خود و پدرش را تضمين و يتيمان و بـازماندگان آنان را سامان بخشد و بـدين وسيله ثبـات وفاى آنان را پاداشى داده و بـه علاوه ايمان و يارى و اخلاص آنان را بـراى روزى كه بـه وجـود يارانى نياز هست , بيمه نمايد . در اين قرارداد , حكومت را بـه اين شرط به معاويه واگذار كرد كه وى به سنت پيامبر ( ص ) و بـه روش خلفاى شايسته عمل كند و با اين شرط معاويه را كه وى بيش از هركسى با روحيه او وهم با عكس العملش در برابر اين شرط آشنا بود , در تنگناى مخالفت ها و ضديت ها و دشمنى هاىبـى شمارقرار داد و در نتيجه پايه حكومت او را متزلزل ساخت](...

معاويه صريحـا اعلام كرد كه بـه هيچ يك از اين مواد صـلح نامه عمل نخواهد كرد و همه بندهاى آن را زير پا خواهد گذاشت . وى در سخنرانى خود در كوفه چنين گفت[ : ( الا ان كل شىء اعطيتـه الحسن بن على(ع)تحت قدمى هاتين لا افى به]( . . .

به اين قول خود در مورد پاىبند نبودن بـه صلح نامه متعهد ماند و آن را به اجرا در آورد .