بازگشت

دوره اول: زمامدارى


بعد از شهادت حضرت علـى(ع), امام حسـن(ع) در جمع مردم كـوفه بر فراز منبر پدر بزرگـوارش ايستاد و خطابه خـود را ايراد فرمـود. پـس از پايان خطابه, عبيـدالله بـن عباس برخاست و مردم را نسبت به بيعت با حضرتـش تشـويق كرد. آن روز مردم كـوفه با حضرت بيعت كردند.

مردم بصره, مدائن, حجاز, يمـن و فارس نيز دست بيعت به طرف حضرت دراز كردنـد. (البته آنان در بيعت خـود ادامه جنگ با معاويه را قيـد كـردنـد ولـى حضـرت ايـن شـرط را نپذيرفت. امام در جنگ با معاويه ترديد نداشت اما ايـن شرط را نپذيرفت تا اگر در شرايطـى مجبـور به پذيرش صلح شـود, كسـى را ياراى اعتـراض نباشـد.) شيخ مفيد(ره) مـى گـويـد: (و لما قبض اميـرالمـومنيـن(ع) خطب الناس الحسـن(ع) و ذكره حقه فبايعه اصحاب ابيه على حرب من حارب و سلم مـن سالم...) فقط مردم شام بودند كه با برنامه ريزى معاويه از اين بيعت خوددارى كردند.

افراد معدود ديگرى نيز از اطاعت و بيعت تخلف ورزيدنـد كه از آن پـس به (قعاد) (نشستگـان) معروف شـدند. ا با ايـن بيعت, زمامدارى امام حسـن(ع) به طور رسمى آغاز شد. ام همان كسانـى كه براى رسيدن به اهـداف مادى خـود باحضرت علـى(ع) بيعت كرده ولـى به هدف شـوم خـود دست نيافته بـودند, با حضرتـش بنـاى مخـالفت گذاشتنـد. درايـن دوره نيز همـان روش را در پيـش گرفتنـد. ادامه طغيانگـرى معاويه در شام نيز بـراى ايـن افـراد موقعيت مناسبى پيـش آورد تا بتـوانند وارد عمل شوند و در جامعه كـوفه بذر كينه بـريزند و درخت اختلاف را به بار آورنـد. مرحـوم شيخ مفيـد مـردم آن سـامـان را به چنـد دسته تقسيـم مـى كند:

(... گروهى شيعه حضـرت و گروهى منافق وگروهى خـوارج و گـروهـى طمعكار و متعصب...)