بازگشت

4. شركت در جنگ صفين و فرماندهي نظامي


متأسفانه بر خلاف خواست امام علي (عليه السلام)، در راستاي ارشاد عمومي و تنوير اذهان، بهترين لحظه هاي خلافتش، صرف جنگي طولاني گرديد؛ در حالي كه اين دوران درخشان مي توانست صرف عمران و آباداني و تحقق برنامه ريزي هاي حكومت علوي گردد. امام مجتبي (عليه السلام)در جنگ صفين نيز از سوي اميرالمؤمنين دستور يافت كه سمت فرماندهي ميمنه لشگر را بر عهده گيرد(6). امام مجتبي (عليه السلام) در ركاب پدر، دلاورانه شمشير مي زد و حمله مي كرد. وقتي علي (عليه السلام) رزم او را ديد كه چگونه به قلب دشمن حمله ور مي شود، براي محافظت از جان او و برادرش حسين (عليه السلام)، دستور داد تا آنان را به عقب برگردانند

امام علي فرمود: «پسرانم را از جنگ باز داريد كه از به خطر افتادن جان آن دو بيم دارم و مي ترسم نسل رسول خدا (صلي الله عليه وآله) قطع شود». (7) در گرماگرم جنگ، وقتي معاويه جنگيدن امام مجتبي (عليه السلام) را ديد، خواست تا سياست پليد و هميشگي «تطميع و تفرقه» را درباره امام حسن(عليه السلام) به كار گيرد. از اين رو، كوشيد تا امام مجتبي را با وعده هاي پوشالي از ميدان به در كند. به همين منظور، عبيدالله بن عمر ـ فرزند كوچك خليفه دوم و از ياغيان آزاد شده دوره عثمان ـ را به ميدان جنگ فرستاد تا امام حسن (عليه السلام) را با وعده خلافت و ديگر بهانه ها از ميدان به در كند. وقتي عبيد الله، امام مجتبي را مشغول كارزار ديد، نزديك رفت و گفت: «با تو كاري دارم». امام دست از جنگ كشيد و نزديك آمد. عبيد الله پيشنهاد معاويه را به امام رسانيد. امام با تندي فرمود: «گويي مي بينمت كه امروز يا فردا كشته خواهي شد، ولي شيطان فريبت داده و اين كار را برايت زيبا نموده است تا روزي كه زنان شام بر جنازه ات بگريند. به زودي خدا بر زمينت مي زند و جنازه ات را با صورت به خاك مي كشد». عبيد الله شگفت زده و نااميد و سر افكنده به سوي خيمه گاه بازگشت. معاويه با ديدن حالت او، خود به جواب پي برد و گفت: «[شرمگين مباش] او پسر علي است».(8)

پاورقي

6ـ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج 3، ص 168.



7ـ باقر شريف قرشي، حياة الامام الحسن بن علي (عليه السلام)، ج 1، ص 497.



8ـ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج 3، ص 165 ـ 168.