بازگشت

بيدارى و آگاهى مردم


مردمى كه به سبب تحمل جنگهاى متعدد از جنگ خسته و بيزار بودند و به پيروى از رؤساى خود و تحت تاثير تبليغات و وعده هاى فريبنده عمال معاويه دل به صلح و سازش بسته بودند، لازم بود بيدار شوند ومتوجه گردند كه به خاطر اظهار ضعف از تحمل عواقب جنگ، و فريفتگى به وعده هاى معاويه ، و پيروى كوركورانه از رؤساى خود، چه اشتباه بزرگى مرتكب شده اند؟! و اين ممكن نبود مگر آنكه به چشم خود آثارو عواقب شوم و خطرناك عمل خود را مى ديدند.



بعلاوه لازم بود مسلمانان عملا با چهره اصلى حكومت اموى آشنا شده و به فشارها، محروميتها،تعقيبهاى مداوم و خفقانهايى كه حكومت اموى به عمل مى آورد پى ببرند.



در حقيقت ، آنچه لازم بود امام حسن عليه السلام و ياران صميمى او در آن برهه حساس از تاريخ انجام دهند، اين بود كه اين واقعيتها را عريان و بى پرده و بر همگان مكشوف سازند و در نتيجه عقول و افكار آنها رابراى درك و فهم اين حقايق تلخ، و قيام و مبارزه بر ضد آن،آماده سازند.



بنابراين اگر امام مجتبى عليه السلام صلح كرد، نه براى اين بود كه شانه از زير بار مسئوليت خالى كند بلكه براى اين بود كه مبارزه را درسطح ديگرى شروع كند. اتفاقاحوادثى كه پس از انعقاد پيمان صلح به وقوع پيوست به اين مطلب كمك كرد و عراقيان را سخت تكان داد.



«طبرى » مى نويسد: «معاويه » (پس از آتش بس ) در«نخليه » (نزديكى كوفه) اردو زد. در اين هنگام گروهى ازخوارج بر ضد معاويه قيام كرده وارد شهر كوفه شدند.معاويه يك ستون نظامى از شاميان رابه جنگ آنهافرستاد. خوارج آنها را شكست دادند. معاويه به اهل كوفه دستور داد خوارج را سركوب سازند، و تهديد كردكه اگر با خوارج نجنگند، در امان نخواهند بود!»بدين ترتيب مردم عراق كه حاضر به جنگ در ركاب اميرمؤمنان و حسن بن على عليهما السلام نبودند، از طرف معاويه كه دشمن مشترك آنها و خوارج بود، مجبور به جنگ باخوارج شدند! و اين نشان داد كه در حكومت معاويه هرگز به صلح و آرامشى كه آرزو مى كردند نخواهندرسيد.