بازگشت

هدفهاى امام عليه السلام از صلح با معاويه


بزرگان و زمامداران جهان، هنگامى كه اوضاع وشرائط را بر خلاف هدفها ونظريات خود مى يابند،همواره سعى مى كنند در موارد دو راهى، جانبى رابگيرند كه زيان كمترى در بر داشته باشد، و اين يك اصل اساسى در محاسبات سياسى اجتماعى است.



امام مجتبى عليه السلام نيز بر اساس همين رويه معقول مى كوشيد هدفهاى عالى خود را تا آنجا كه مقدوراست، به طور نسبى تامين نمايد. از اينرو هنگامى كه ناگزير شد با معاويه كنار آيد، طبق ماده اول با اين شرطحكومت را به وى واگذار كرد كه در اداره امور جامعه اسلامى تنها بر اساس قوانين قرآن و روش پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم رفتار نمايد.



بديهى است نظر امام تنها رسيدن به قدرت وتشكيل حكومت اسلامى نبود، بلكه هدف اصلى،صيانت و نگهدارى قوانين اسلام در اجتماع و رهبرى جامعه بر اساس اين قوانين بود و اگر اين روش به وسيله معاويه اجرا مى شد، باز تا حدودى هدف اصلى تامين شده بود.



بعلاوه، طبق ماده دوم ، پس از مرگ معاويه،حسن بن على عليه السلام مى توانست آزادانه رهبرى جامعه اسلامى را به عهده بگيرد، و با توجه به اينكه معاويه در حدودسى سال از آن حضرت بزرگتر بودو در آن ايام دوران پيرى را مى گذرانيد و طبق شرائط عادى اميد زيادى مى رفت كه عمر وى چندان طول نكشد، روشن مى گردد كه اين شرط، روى محاسبات عادى تا چه حدبه نفع اسلام و مسلمانان بود.



بقيه مواد پيمان نيز هر كدام حائز اهميت بسيار بودزيرا در شرائطى كه امير مؤمنان عليه السلام در مراسم نمازجمعه و در حال نماز با كمال بى پروايى مورد سب قرارمى گرفت و اين كار به صورت يك بدعت ريشه دارى درآمده بود و شيعيان و دوستداران آن حضرت و افرادخاندان پيامبر همه جا مورد تعقيب و در معرض تهديدو شكنجه بودند، ارزش گرفتن چنين تعهدى از معاويه غير قابل انكار بود.