بازگشت

گفتار امام پيرامون انگيزه هاى صلح


امام مجتبى عليه السلام در پاسخ شخصى كه به صلح آن حضرت اعتراض كرد، انگشت روى اين حقايق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنين بيان نمود:



من به اين علت حكومت و زمامدارى را به معاويه واگذار كردم كه يارانى براى جنگ با وى نداشتم . اگريارانى داشتم شبانه روز با او مى جنگيدم تا كار يكسره شود. من كوفيان را خوب مى شناسم و بارها آنها راامتحان كرده ام. آنها مردمان فاسدى هستند كه اصلاح نخواهند شد، نه وفادارند، نه به تعهدات و پيمانهاى خود پايبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهربه ما اظهار اطاعت و علاقه مى كنند، ولى عملا بادشمنان ما همراهند.



پيشواى دوم كه از سستى و عدم همكارى ياران خود بشدت ناراحت و متاثر بود، روزى خطبه اى ايرادفرمود و طى آن چنين گفت:



در شگفتم از مردمى كه نه دين دارند و نه شرم و حيا.واى بر شما! معاويه به هيچ يك از وعده هايى كه دربرابر كشتن من به شما داده، وفا نخواهد كرد. اگر من بامعاويه بيعت كنم، وظايف شخصى خود را بهتر از امروزمى توانم انجام بدهم، ولى اگر كار به دست معاويه بيفتد، نخواهد گذاشت آيين جدم پيامبر را در جامعه اجرا كنم.



به خدا سوگند (اگر به علت سستى و بيوفايى شما)ناگزير شوم زمامدارى مسلمانان رابه معاويه واگذار كنم،يقين بدانيد زير پرچم حكومت بنى اميه هرگز روى خوشى و شادمانى نخواهيد ديد و گرفتار انواع اذيتها وآزارها خواهيد شد.



هم اكنون گويى به چشم خود مى بينم كه فردافرزندان شما بر خانه فرزندان آنها ايستاده و درخواست آب و نان خواهند كرد آب و نانى كه از آن فرزندان شمابوده و خداوند آن را براى آنها قرار داده است، ولى بنى اميه آنها را از در خانه خود رانده و از حق خودمحروم خواهند ساخت.



آنگاه امام افزود:



اگر يارانى داشتم كه در جنگ با دشمنان خدا با من همكارى مى كردند، هرگز خلافت را به معاويه واگذارنمى كردم، زيرا خلافت بر بنى اميه حرام است... .



امام مجتبى كه ماهيت پليد حكومت معاويه رابخوبى مى شناخت، روزى در مجلسى كه معاويه حاضربود، سخنانى ايراد كرد و ضمن آن فرمود: « سوگند به خدا، تا زمانى كه زمام امور مسلمانان دردست بنى اميه است، مسلمانان روى رفاه و آسايش نخواهند ديد».