بازگشت

نامه امام به معاويه


در يكي از نامه هايش به معاويه نوشت:

تعجب مي كنم كه قريش بعد از رحلت رسول خدا (ص) در جانشيني او به ستيزه برخاستند و خود را برديگران از عرب فقط به خاطر آنكه از قبيله پيامبرند برتر دانستند. ولي قريش در ميان خود به برتري ما تن نداد و حال آنكه ما از آنان به پيامبر نزديكتر و خواستار حق خويش بوديم. و حق ما را گرفتند و ما را كنار زدند. ما از جنگ پرهيز كرديم تا دشمنان و دورويان از اين راه به تخريب اسلام بر نخيزند.

امروز هم از تو در تعجبم كه داوطلب چيزي هستي كه لايق آن نيستي، نه در دين برتري داري و نه اثر خوبي از خويش به جاي گذارده اي، تو فرزند همان گروهي كه با پيامبر جنگيدند و هم فرزند دشمنترين مردم قريش نسبت به پيامبر. ولي بدان كه جزاي رفتارت با خداوند است و بالاخره خواهي ديد كه سرانجام پيروزي از آن چه كسي است. قسم به خدا، چيزي نخواهد گذشت كه عمرت پايان مي يابد و به ديدار خدا خواهي رفت و سزاي اعمالت را خواهي ديد. علي (ع) رفت، مسلمانان با من بيعت كردند، از خدا خواستارم كه در دنيا چيزي مرا ندهد كه از آن كمبودي در امر ديگرم(جهان آخرت) بوجود آيد.

آنچه مرا با آن داشت تا اين نامه را به تو بنويسم اين است كه بين خود و خداوند عذري داشته باشم. اگر تو نيز مثل ساير مسلمين اين امر را بپذيري به مصلحت اسلام است و تو خود نيز بهره اي بيشتر خواهي داشت. باطل را دنبال مكن، تو نيز چون ديگران با من بيعت كن!