بازگشت

رواياتي در مورد امام حسن (ع)


"ذهبى" در كتاب تذكرة الحفاظ از ابى بكرة روايت كرده كه گويد: رسول خدا(ص) چنان بود كه هرگاه نماز مى گذارد، حسن مى آمد و بر پشت يا گردن آن حضرت بالا مى رفت و رسول خدا(ص) او را با آرامى بلند مى كرد كه نيفتد، و اين كار بارها اتفاق افتاد، و چون نماز آن حضرت تمام مى شد عرض مى كردند: اى رسول خدا(ص) ما نديديم اين كارى را كه با حسن كردى با هيچ كس ديگرى بكنى! فرمود:



«انه ريحانتى من الدنيا و ان ابنى هذا سيد» (10)



(آرى به راستى كه او گل خوشبوى من است در دنيا، و به راستى كه اين پسر من سيد و آقاست.)

حاكم در مستدرك، و احمد بن حنبل در مسند، به سند خود از مردى به نام شداد بن هاد، روايت كرده اند كه گويد:



«خرج علينا رسول الله(ص)فى احدى صلاتى العشى: الظهر او العصر و هو حامل احد ابنيه الحسن او الحسين فتقدم رسول الله(ص)فوضعه عند قدمه اليمنى فسجد رسول الله(ص) سجدة اطالها قال ابى: فرفعت راسى من بين الناس فاذا رسول الله(ص) ساجد و اذا الغلام راكب على ظهره فعدت فسجدت فلما انصرف رسول الله(ص)قال الناس: يا رسول الله لقد سجدت فى صلاتك هذه سجدة ما كنت تسجدها، افشى ء امرت به او كان يوحى اليك؟ قال: كل ذلك لم يكن و لكن ابنى ارتحلنى فكرهت ان اعجله حتى يقضى حاجته » (11)



(رسول خدا(ص) در هنگام يكى از دو نماز ظهر يا عصر به نزد ما آمد و يكى از دو فرزندش حسن و حسين(ع) را به همراه خود داشت، پس آن حضرت در جلوى صفوف ايستاد و آن دو كودك را نزد پاى راست خود گذارد، سپس به سجده رفت و سجده را طولانى كرد.



راوى گويد: پدرم گفت: من از ميان مردم سرم را از سجده بلند كردم و ديدم كه رسول خدا(ص) در سجده است و آن كودك بر پشت آن حضرت سوار شده، من به حال سجده برگشتم و چون نماز آن حضرت تمام شد مردم عرض كردند: اى رسول خدا(ص) در اين نمازى كه امروز خواندى سجده اى طولانى داشتى كه در نمازهاى ديگر نداشتى، آيا دستورى به شما در اين باره رسيده بود يا وحى بر شما نازل گرديد؟ فرمود: هيچ يك از اينها نبود، بلكه پسرم بر پشت من سوار شده بود و نخواستم او را ناراحت كنم تا هر كارى كه مى خواهد انجام دهد.)

پاورقي

10.تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 167.

11.مستدرك حاكم، ج 3، ص 165، مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 493.