بازگشت

روش ارشاد و هدايت


روزى امام حسن مجتبى صلوات اللّه عليه به همراه برادرش ، حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السلام از محلّى عبور مى كردند، پيرمردى را ديدند كه وضو مى گرفت ؛ ولى وضويش را صحيح انجام نمى داد.
وقتى كنار پيرمرد آمدند، امام حسن عليه السلام خطاب به برادرش كرد و اظهار داشت : تو خوب وضو نمى گيرى ؛ و او هم به برادرش گفت : تو خود هم نمى توانى خوب انجام دهى ، (البتّه اين يك نزاع مصلحتى و ظاهرى بود، براى آگاه ساختن پيرمرد).
و سپس هردو پيرمرد را مخاطب قرار دادند و گفتند: اى پيرمرد! تو بيا و وضوى ما را تماشا كن ؛ و قضاوت نما كه وضوى كدام يك از ما دو نفر صحيح و درست مى باشد.
و هر دو مشغول گرفتنِ وضو شدند، هنگامى كه وضويشان پايان يافت ، اظهار داشتند: اى پيرمرد! اكنون بگو وضوى كدام يك از ما دو نفر بهتر و صحيح تر بود؟
پيرمرد گفت : عزيزانم ! هر دو نفر شما وضويتان خوب و صحيح است ، ولى من نادان و جاهل مى باشم ؛ و نمى توانم درست وضو بگيرم ، وليكن الا ن از شما ياد گرفتم ؛ و توسّط شما هدايت و ارشاد شدم .
همچنين امام صادق صلوات اللّه فرمود:
روزى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام وارد مستراح شد و تكّه نانى را در آن جا مشاهده نمود، آن را از روى زمين برداشت ؛ و آن را خوب تميز كرد و سپس تحويل غلام خود داد و فرمود: اين نعمت الهى را نگهدار تا موقعى كه بيرون آمدم آن را به من بازگردان .
هنگامى كه حضرت خارج شد، از غلام تكّه نان را درخواست كرد؟
غلام اظهار داشت : آن را خوردم ، حضرت فرمود: تو در راه خدا آزاد شدى ، غلام سؤ ال كرد: علّت آزادى من چيست ؟
ء عليها السلام - شنيدم ؛ و او از پدرش - رسول خدا صلى الله عليه و آله - حكايت فرمود: هركس تكّه نانى را در بين راه پيدا كند و آن را بردارد و تميز نمايد و بخورد، آن تكّه نان ، در شكمش قرار نمى گيرد مگر آن كه خداوند متعال او را از آتش جهنّم آزاد مى گرداند.
و سپس افزود: چطور من شخصى را كه خداوند آزادش مى نمايد، خادم خود قرار دهم ، تو آزاد هستى .